دفتر عمرم را ورق می زنم بی حضور تو و با خاطره ی سبز تو
حالا که نیستی بگذار از خاطرم بگذرد صدای بهاریت و کلام رویاییت
حالا که نیستی بگذار دلم با خاطرات زلال تو آرام بگیرد
حالا که نیستی بگذار چشمان بارانی ام ببارند
تا گونه هایم را با مهربانی نوزش کند...