واران غــــــــــــــــــــــم

از جور زمان بنالم که با من چه ها کرد

واران غــــــــــــــــــــــم

از جور زمان بنالم که با من چه ها کرد

بی تو

دفتر عمرم را ورق می زنم بی حضور تو و با خاطره ی سبز تو
حالا که نیستی بگذار از خاطرم بگذرد صدای بهاریت و کلام رویاییت
حالا که نیستی بگذار دلم با خاطرات زلال تو آرام بگیرد
حالا که نیستی بگذار چشمان بارانی ام ببارند
تا گونه هایم را با مهربانی نوزش کند...

چه ساده !

در "نقاشی هایم" تنهاییم را پنهان می کنم...
در "دلم" دلتنگی ام را...
در "سکوتم" حرف های نگفته ام را...
در "لبخندم" غصه هایم را...
دل من...
چه خردساااااال است !!!
ساده می نگرد !
ساده می خندد !
ساده می پوشد !
دل من...
از تبار دیوارهای کاهگلی است!!!
ساده می افتد !
ساده می شکند !
ساده می میرد !
ساااااااااااااا ­ااااااااده